هنرمندان :پوریا ابراهیمی، فرزاد امینی، راضیه ایرانپور، دادبه باقری، پروین پرچکانی، جواد جعفری، زهره حاتمیپور، نرگس خادمی، سهیل خانبابایی، مینا دریجانی، نگار صبوری، شهگل صفرزاده، محدثه عیوضخانی، سعید غلامی، مینا قهرمانی، آیلار محمدی، آرمان مهدوی، آیسان میرا، امین نائینی، سوگند نبی، گیلدا هاشمزاده، سمانه یوسفی.
استیتمنت
سوگند به شهر، همانا که تو در آن جای داری. سوگند به پدر و هر آنچه زاده است. همانا انسان را در رنج آفریدهایم.
سوره بلد (آیه 1 تا 4)
تمثیلها و تعاریفی از این دست در روایات دیگر ادیان و همچنین اسطورههای ملل مختلف به چشم میخورد. گویی انسان از آغاز حضور در هستی، مدام گرفتار پرسش از خود و جهان بوده؛ قصهها ساخته و افسانهها پرداخته است، راه و روشهای علمی را آزموده و انگار پاسخهایی هم یافته است. گرچه امروز و پس از این همه تحقیق و تفحص و غیره، همچنان به نظر میرسد که پاسخ شایسته و بایستهای نیافته و میان دوگانههای وجود سرگردانیم؛ شعار صلح را با جنگ، دوستی را با دعوا و عشق را با نفرت آمیخته و مدام در مرز خیال و واقعیت به یکی از این دو سو میلغزیم. چنین به نظر میرسد که این حیرانی را پایانی نیست و جهان هم رو به زوال است. در این میان حتی چندان تسلطی بر خواست خود هم نداریم؛ بدنهامان را ترکیبی بی سر و ته از باورهای انسانی و خرافی در بر گرفته و ذهنمان هم محصول مناسبات رسانه است. چنان که لیوتار تعریف میکند، انسان وامانده در جهان پسامدرن گرفتار وضعیتی چندگانه است و میان شگفتی و ملال معلق. از سوی دیگر میل به رهایی از استیصال مدام نهیب میزند و این واماندگی را تقبیح میکند. ذهن و بدن میخواهند که قید و بند خرافه و رسانه از میان بردارند. این همان جایی است که گذشتگان دور شعرها و افسانهها را ساختند؛ همان جا که خیال اندکی تجربه رهایی را به ما نشان میدهد. همان نیرویی که به قول برتون، بسیاری از ادیبان و هنرمندان را از جنایت مصون داشته و جنون ایشان را به نوری از امید به رهایی بدل کرده است. چنین است که هنرمندان جهان خود را میسازند و حضور انسان در هستی را به تکرار اما با تفاوت به تصویر کشیده و میکشند. مجموعه پیش رو، بخش کوچکی از نگاه هنرمندان به این حضور خیالی، شگفتانگیز و گاه ملالآور است.