استیتمنت
نقاشی خودنگاره تاریخی بیش از پنج قرن دارد و در میانه قرن نوزدهم به اوج رسید. پس از ابداع عکاسی، نقاشان به شیوههایی بسیار متفاوت از پیش، خود را به تصویر کشیدند؛ برخی قواعد سبکشناختی را محور کار خود قرار دادند، اما بیشتر نقاشان احوالات متعدد و متفاوت خود در طول زمان را در خودنگارههایشان بروز دادند. اغلب خودنگارههای قرن بیستم رویکردی روانشناختی دارد و نوعی خودکاوی محسوب میشود. در مواردی هنرمندان چهره خود را در قالب شخصیتهای اساطیری به تصویر کشیده و بسیاری هم خودنگاره را دستمایه پرداختن به مضامین و مسائل اجتماعی قرار دادهاند.
خود نگاره از این جهت که نگاه هنرمند است به خویشتن، جالب توجه و قابل تامل است؛ هنرمند، به ویژه نقاش، همواره پیرامون خود را نظاره میکند و جهان خود را بازمیآفریند و در خودنگاره است که نمود خود به مثابه جزئی از جهان واقع را عیان میکند. چنین است که گاه خودنگاره پنجرهای است به اندیشه هنرمند. مجموعه پیش رو گوشهای از نگاه هنرمندانی با رویکردهای متفاوت به مقوله خودنگاره در نقاشی است. هر هنرمند با سبک و سیاق و نگرش خود به تصویر خویشتن پرداخته و چنین است که در آثار این هنرمندان هم سویههای شخصی و برانگیزاننده عواطف مشهود است و هم نگاه مستقیم به چهره خود از منظر دیگری؛ از برخورد آنی در طراحی که بروز حسی هنرمند در لحظه است تا نقاشی تصویر خود، هم از آن گونه که دیگری میبیند.
زروان روحبخشان