استیتمنت
مغاک*
واکاوی رابطه انسان و طبیعت سوژهای بدیع برای خلق اثر هنری نیست،
بارها در برابر چشماندازی ایستاده ایم و مبهوت از زیبایی و عظمتش
حسی ناشناخته را تجربه کرده ایم، لحظهای معنادار که گاه از پس مناظر و رنگ ها سر بر می آورد و ناگهان چیزی به جز زیبایی و شکوه نمایان می شود و آنی پنهان تر را آشکار می سازد.
مناظر این مجموعه اما، در پی نمایش رازی پنهان یا شکوهی تکان دهنده نیستند، تلاشی بر تهییج مخاطب ندارند، هیچ تصویری به تمامی از طبیعت الگو برداری نشده، در تخریب و بازسازی مداوم فرم ها و با پالت رنگی محدود گاه جز خیالی شخصی و شبحی از طبیعت باقی نمی گذارند.
آثار پیش رو کوششی است جهت ثبت رد پای ژرف اقلیمی که در آن زیسته ام
_ گیلان_ بر ذهن و وجودم. طبیعتی مملو از زیبایی ، آرامش غمناک، رطوبت، تخریب، تنهایی خیال و رنج.
دریغ که تجربه به تمامی قابل انتقال نیست و همواره بخشی از حقیقت پنهان میماند، اما باور دارم:
«اگر دیر زمانی در مغاکی چشم بدوزی،
مغاک نیز در تو چشم خواهد دوخت.» **
*(مَ) (اِ.) گودال، جای گود و عمیق
** نیچه
متن نوشته شده توسط عباس نسل شاملو درباره آثار مریم صفری
سوژه و خالق اثر در چه نسبتی باهم قرار میگیرند؟ چه چیزی به موضوع نقاشی اعتبار میبخشد؟ اگرچه بهسادگی نمیتوان پاسخی روشن برای سؤالهای اینچنینی پیدا کرد، اما تأثیر اقلیم و جغرافیای زیست بر شکلگیری هویت اثر هنری انکارناپذیر است. شـــــــاید سوژههای نقاشی عصاره ایست از واقعیت گمشدهای که روزی بر ما غلبه کرده و بر ذهن و روح ما تأثیری عمیق بر جای گذاشته است. درواقع گذشتهٔ ازدسترفته بهواسطهٔ اثر هنری امکان زیست دوباره پیدا میکند، بنابراین پیوند آنچه از سر گذراندهایم با واقعیت جهانی که در آن شناوریم میتواند مسئله و دستمایهٔ خلق اثر هنری باشد.
منظره نگاری مریم صفری نیز حاصل توجه و بازتعریف مواجهه ایست از ایندست.
آثار او متأثر از طبیعت گیلان است.
فضاهای خیس مهگرفته، خاکستریهای نزدیک به هم، عدم وجود منبع نوری مشخص و زمینهای فرو -تن، گاها در کنار دستساختههای انسانی در گرگومیش ساکت فضاها، تجربهای دراماتیک را به تصویر میکشد، تصویری از تقابل و فرایند تخریب و بازسازی طبیعت و تمدن.
نقاشیهای مریم توصیف یک فضای عینی نیست، بلکه طنین یک وضعیت است برآمده از استمرار زیستن در جغرافیایی ملموس (برای نقاش). صفری سعی دارد با کار ذهنی و حذف جزئیات به رؤیای سکوت دست یابد، چراکه در رؤیا است که خیال تداوم و گسترشی نامعلوم مییابد و هم در رؤیاست که هر ناخوشایندی بیوزن و قابلتحمل میشود.
آثار پیش رو شاید قطعاتی ناپایدار از این گونهاند که میل تعمیم به زندگی درونی ما را دارند.
عباس نسل شاملو