فوران

مصطفی خسروی

بازگشایی
16 آبان 1399
روزهای بازدید
17 آبان تا 7 آذر 1399
ساعات بازدید
۱۶ تا ۲۱ هر روز


استیتمنت

مصطفی خسروی نقاشی های درخشانی از ریشه های درختان دارد. کارهایی که آنها را پیش از مجموعه ای که حالا به تماشا گذاشته، نقاشی کرده است. پرداختن به کارهایی که پیش چشمِ ما حاضرند با به خاطر آوردنِ نقاشی هایی که هنرمند ترجیح داده با به تاخیر انداختنِ نمایشِ آنها غایب باشند، اگر عجیب نباشد، چندان معمول نیست. اما برای من که از نزدیک شاهد شکل گرفتن و رشد کردن و پُربار شدنِ آن نقاشی ها بوده ام، کارهایی که امروز روی دیوار جا گرفته اند، ادامۀ منطقی و ناگزیر همان دغدغه های همیشگیِ مصطفی هستند. او رمان پُرآوازۀ سارتر، تهوع، را نخوانده بود، و از بیداریِ آنتوان روکانتِن روی نیمکت باغ محلی در شهر بوویل، جایی که ساعت ها به ریشه های درهم تنیدۀ درخت شاه بلوط پیر خیره شده بود، خبر نداشت. روکانتِن، آزرده از تهوعی که به او دست داده بود، با دریافتی شهودی متوجه می شد آنچه باعث عذاب او در آن لحظه شده نه خودِ درخت، بلکه وجودِ قاطع و انکارناپذیر آن است. شیوه ای که به واسطۀ آن، وجود به شکلی غیرقابل توضیح و بی معنا، آنجا مقابل او قرار دارد و از این که قابل فهم باشد یا از خود انعطاف نشان دهد، سر باز می زند. به زعم او، این همان امکان بود: “این بودن ِ” (Thisness) تصادفی و غیرمعمولِ چیزها. روکانتِن درمی یابد که دیگر نمی تواند دنیا را همانطور که پیش از آن می دید، ببیند. نقاشی های مصطفی از ریشه ها، که نتیجۀ تعمق و تمرینِ چندین بارۀ کشیدنِ آنهاست، شهودی از همان دست را به خاطر می آورد. به نظر می رسد همان الهام و آگاهیِ آنیِ شخصیتِ اصلیِ رمان، اینجا هم پاداشِ شکیبایی و تعمق و تمرینِ چندین بارۀ هنرمند از موضوع کارش بوده است. آن موضوع حالا، در این مجموعه، جای خود را به تصویرِ آتشفشان هایی داده که برای هنرمند نمادی از انفجار و غلیان و آشوب است. نقاش برای تصویر کردنِ این درونمایه گاه ضربه قلم های آزاد و بیانگر را به خدمت گرفته، و گاه از بازنماییِ صریحِ مضمون رو گردانده و تنها با رنگ -گذاری های رها و کُنشی به آنچه متأثر از جوششِ آگاهی در ذهن داشته، تجسم بخشیده است. در هر دو حال، افزودنِ لایه لایه های رنگ، و پرداخت و دستکاری آنها، سطوحی رنگارنگ با جلوه ای بافت دار که یادآور پهنه های رنگ اکسپرسیونیسم انتزاعی ست، پدید آورده است. این نقاشی ها، چه نمایانگر بی واسطۀ مضمون آتشفشان در یک ترکیب بندیِ متمرکز باشند، و چه سطوحی انتزاعی حاصلِ در هم دویدن و تنیدنِ رنگ ها در پهنه ای بدون کانون، نقطۀ قدرت و ویژگی خیره کنندۀ آنها هم نشینی و درآمیختگیِ رنگ های گاه درخشان و گاه، سرد و گرفته است. تسلط هنرمند بر کاربرد مدیوم-های رنگی که به خدمت می گیرد، یا حاصل تجربه ورزی های پیشین و آگاهی از امکانات و محدودیت های ابزارهای دمِ دستِ اوست، و یا برآمده از بداهه پردازیِ شهودی و کاربرد خودانگیختۀ آن لوازم به هنگام کار، تفاوتی نمی کند، نتیجه خلق ترکیب ها و بافت های انتزاعیِ شگفت انگیزی در قالب مجموعه ای منسجم، بیانگر و، در عین حال، پُرمعناست.

حمیدرضا کرمی
پاییز 99


آثار


متن نوشته شده توسط سعید خاورنژاد، نقاش و موزیسین ، درباره آثار مصطفی خسروی

آثار نقاشی مصطفی خسروی با علایق خاص او به جهان بیولوژیک -به عنوان یک منبع الهام در خلاقیتش- بیش از هر چیز بازتاب نگاهی است فردی در شمایلی روان، ساده و بی تکلف.
ویژگی هایی که آثار او را به گستره ی جهانی انتزاعی و آرام سوق داده است. در انتخاب سوژه های او همانندی خاصی میان طبیعت پیرامون و جهان انسان ها به چشم می خورد. آتشفشان، ریشه، درخت و نظیر اینها؛ همه و همه به گونه ای اشاره به وضعیت های پیشینه ای، زمان مند و لایه ای دارند. او روابط انسان ها را همچون خورده روابطی متصل به هم می پندارد، اندیشه ای که بر ضد ساختارهای کل نگر نیز عمل می کند و پروسه آفرینش را منتج از روابط متکثر ریزومی و ریشه مانند برمی شمرد. (تعبیری که ژیل دولوز فیلسوف فرانسوی بارها از آن یاد می کند و توجه ما را به ساحت های بر ساخته از روابط ریزومی جلب می کند).
آثار مصطفی خسروی به سمت نیستی در حرکت هستند؛ مسیری موجودیت یافته از خراشیدن رنگ ها، فرسایش و زخمه زدن های مدام؛ سطوح کم جانی هستند که از تداوم مسرانه ی نقاش در ساییدن های طولانیِ بافت ها حادث می شوند و یادآور اهمیت زمان و فرسایش جهان نیز هستند؛ تصویری هستند از بافت هایی که هم زمان فضای بیولوژیکی موضوعات انتخابی او را نیز به شدت تقویت می کنند.
بهره گیری از درخت و ریشه این نمادهای اسطوره ای، انتخابی است آگاهانه از جانب خود نقاش؛ قرینگی آینه وار میان شاخسار انتزاعی درخت و ریشه اش در ماهیتی فراگتال، اشاره به جزئی است که در تکرار منظم چیستی خود کلیت های پیچیده ی مشابه را منجر می شود. آثار او اُبژه هایی هستند که در حالت جنینی در انتظارِ جهانِ بیرونِ اثر (ذهن مخاطب) در سکوتی گنگ به خود می پیچند و این بیش از هر چیز با شخصیت ساکت و درون گرای نقاش نیز هماهنگ است.


نمایشگاه