مجله هنرهای تجسمی آوام، نویسنده مخاطب: فرانک فریدونی
نقاشیهای شما با زمانِحاضر و نقاشی معاصر چه ارتباطی دارد؟ با توجه به اینکه بهنوعی هنر را میتوان محصول شرایط فکری و اجتماعی جامعه دانست؟
حنانه جالو: فکر میکنم اگر هنر را محصول شرایط فکری اجتماعی در هر دوران در نظر بگیریم نسبت من با هنر معاصر به شکل دغدغههای فردی و مسائل روزمره بوده است. در کارهای من مسائل اجتماعی و فرهنگی بهطور مستقیم دیده نمیشود؛ اما مجموعهای که از داخل اتومبیل تصویر کردم نمونهی بارز زندگی روزمره من است که اتفاقاً میتوان در آن نشانههای زندگی معاصر را هم پیدا کرد.
ارتباط شما با تاریخ هنر چگونه است؟
حنانه جالو: فکر میکنم این ارتباط مطالعاتی و کنجکاوانه است. بهطور مستقیم به موضوعات گذشته و یا خود تاریخ هنر اشارهای ندارم، اما ازنظر فرمی و نحوهی استفاده از متریال تحت تأثیر هنر نگارگری ایران و شرق بودهام. تخت بودن رنگها، زاویه دید و پرسپکتیو در نقاشی ایرانی همیشه برایم جذاب و تأثیرگذار بوده است. پرسپکتیوِ خاص حاکم بر نقاشی ایرانی برای بیان وجوه و جزییات سوژه به من کمک میکند.
به نظر شما یک هنرمند جدان از چه راههایی میتواند هنر خود را توسعه دهد؟
حنانه جالو: اگر منظورتان از توسعه، جذب مخاطب است بهترین راه در روزگار اکنون استفاده از شبکههای اجتماعی است؛ اما در مورد توسعهی قابلیتهای فردی برای خلق آثار در زمینههای مختلف و فعال بودن، مهمترین ویژگی حساس بودن و کنجکاو بودن در مورد مسائل مختلف و نه لزوماً هنری است.
به نظر شما این «حساسیت» در انسان میتواند عامل سوق دادن او به سمت تولید هنر باشد؟
حنانه جالو: بله من فکر میکنم زبان برای بیان کنش و واکنشهای ظریف و حساس در انسان محدودیت و قواعد خاصی دارد؛ اما میتوان بهوسیله مدیاهای مختلف آنها را بیان کرد.
کار هنری شما با روزمرگیهایتان چه ارتباطی دارد؟
حنانه جالو: کارهای من از همان ابتدا بیان زندگی روزمره و حس من به طبیعت و ارتباط آن با انسان بودهاند. کارهای طبیعت شروع فعالیت هنری من بود. بعدها به پروژهای که از فضای داخل ماشین تصویر کردم تغییر پیدا کرد که درواقع هر دو نوع کار در ارتباط باهم هستند. در نقاشیهای طبیعت همواره در تلاش بودم که با سفر کردن خوراک بصری فراهم کنم. ساعتها در مقابل یک چشمانداز مینشستم و نگاه میکردم. بعد به کارگاه میرفتم و سعی میکردم آنچه در ذهن من از آن تصویر باقیمانده بدون پیشطرح نقاشی کنم. این تکنیک را تحت تأثیر نقاشان شرق انجام میدادم.
تاریخچه کوتاهی از فعالیت هنری خودتان بگویید؟
حنانه جالو: مسیر تردد من هرروز از جلوی فرودگاه بود. بهترین چشمانداز کوههای تهران بودند. هرروز با دقت نگاهشان میکردم به تمام جزییاتی که شاید قبلاً هرگز توجه نکرده بودم. بعد سعی کردم آنها را همانطور که در ذهنم نقش بسته بودند پیاده کنم. در این حین به این فکر میکردم که چقدر از زندگی شهری بیزارم. ما انسانها «طبیعت» را ویران کردهایم. کلاً طبیعت چیزی جدا از انسان و قابلستایش است. بعدتر وقتی به سفر میرفتم خانهها و شهرها همین حسِ برهم زننده نظم طبیعت را به من میدادند؛ اما بهمرور متوجه شدم که اینطور نیست و ما جدا از طبیعت نیستیم و شروع به کشیدن خانهها کردم ولی تقریباً در اکثر کارهایم کمتر خبری از فیگور است.
در ابتدا که فقط کوهها را میکشیدم المانهایی مثل چراغ و فنس را در کارهایم به شکل عنصری بی کاربرد به کار میبردم یا چراغهایی ترسیم میکردم که نورشان غیرضروری بود. اینجا نقش انسان را تماماً بیهوده و مخرب نشان میدادم اما بعدتر با تغییر بخشی از فکرم درباره نسبت انسان و طبیعت خانهها را ترسیم کردم ولی نه به شکل بیهوده، بلکه به شکلی حلشده در طبیعت و بودن جزئی از آن…
منبع: آوام : https://avammag.com/78212/news/حنانه-جالو-هنرمندان-درحال-طلوع/