آثار نقاشی مصطفی خسروی با علایق خاص او به جهان بیولوژیک – به عنوان یک منبع الهام در خلاقیتش- بیش از هر چیز بازتاب نگاهی است فردی در شمایلی روان، ساده و بی تکلف.
ویژگی هایی که آثار او را به گستره ی جهانی انتزاعی و آرام سوق داده است. در انتخاب سوژه های او همانندی خاصی میان طبیعت پیرامون و جهان انسان ها به چشم می خورد. آتشفشان، ریشه، درخت و نظیر اینها؛ همه و همه به گونه ای اشاره به وضعیت های پیشینه ای، زمان مند و لایه ای دارند. او روابط انسان ها را همچون خورده روابطی متصل به هم می پندارد، اندیشه ای که بر ضد ساختارهای کل نگر نیز عمل می کند و پروسه آفرینش را منتج از روابط متکثر ریزومی و ریشه مانند برمی شمرد. (تعبیری که ژیل دولوز فیلسوف فرانسوی بارها از آن یاد می کند و توجه ما را به ساحت های بر ساخته از روابط ریزومی جلب می کند).
آثار مصطفی خسروی به سمت نیستی در حرکت هستند؛ مسیری موجودیت یافته از خراشیدن رنگ ها، فرسایش و زخمه زدن های مدام؛ سطوح کم جانی هستند که از تداوم مسرانه ی نقاش در ساییدن های طولانیِ بافت ها حادث می شوند و یادآور اهمیت زمان و فرسایش جهان نیز هستند؛ تصویری هستند از بافت هایی که هم زمان فضای بیولوژیکی موضوعات انتخابی او را نیز به شدت تقویت می کنند.
بهره گیری از درخت و ریشه این نمادهای اسطوره ای، انتخابی است آگاهانه از جانب خود نقاش؛ قرینگی آینه وار میان شاخسار انتزاعی درخت و ریشه اش در ماهیتی فراگتال، اشاره به جزئی است که در تکرار منظم چیستی خود کلیت های پیچیده¬ی مشابه را منجر می شود. آثار او اُبژه هایی هستند که در حالت جنینی در انتظارِ جهانِ بیرونِ اثر (ذهن مخاطب) در سکوتی گنگ به خود می پیچند و این بیش از هر چیز با شخصیت ساکت و درون گرای نقاش نیز هماهنگ است.